باران نمی شوم که نگویی: با چه منتی خود را بر شیشه می کوبد تا پنجره را باز کنم و نیم نگاهی بیندازم. ابر می شوم که از نگرانی یک روز بارانی هر لحظه پنجره را بگشایی و مرا در آسمان نگاه کنی.
هرگز برای عاشق شدن، به دنبال باران و بهار و بابونه نباش. گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای می رسی که ماه را بر لبانت می نشاند