تعداد بازدید : 359746
تعداد نوشته ها : 574
تعداد نظرات : 38
reza
ماجرای عجیب یک زن
هفتمین ازدواج من با مردی به نام ناصر بود. این مرد هم در نگاه اول مردی
مناسب و ایده آل به نظر می رسید اما زندگی با او حقایقی را برایم آشکار
کرد که تا پیش از این از آنها اطلاع نداشتم.
زنی که هفت بار از سه شوهر خود طلاق گرفته بود این بار برای اثبات
ازدواج با شوهر اولش به دادگاه خانواده مراجعه کرد.
به گزارش اعتماد، این زن 59 ساله که فهیمه نام دارد چندی قبل با مراجعه
به شعبه 261 دادگاه خانواده طی دادخواستی از قاضی اقدم خواست طی حکمی
رسمی تایید کند او همسر مردی به نام ایوب که اکنون فوت شده، بوده است.
فهیمه در اظهاراتش گفت؛ من سال ها قبل با ایوب آشنا شدم و از آنجا که هر
دو به یکدیگر علاقه داشتیم، با موافقت خانواده هایمان با هم ازدواج
کردیم، اما زندگی مشترک مان زیاد دوام نیاورد و پس از مدتی با بالا گرفتن
اختلافات از وی طلاق گرفتم. چند ماهی از جدایی ما گذشته بود که ایوب
دوباره سراغ من آمد و خواست زندگی تازه یی را از سر بگیریم. من که به
ازدواج مجدد با شوهر اولم بی میل نبودم از او مهلت خواستم تا کمی فکر کنم
و سرانجام با این استدلال که هر دو به اشتباه های گذشته خود پی برده ایم
برای دومین بار به صورت رسمی عقد کردیم ولی این بار هم زندگی مان خیلی
زود به تشنج کشیده شد و راه دیگری به جز طلاق برایمان باقی نماند. پس از
دومین طلاق دوباره من و ایوب سر راه یکدیگر قرار گرفتیم و با این امید که
این بار زندگی ایده آلی خواهیم داشت دوباره با هم ازدواج کردیم، اما
خوشبختی برای ما فقط یک سراب بود و سرانجام برای سومین بار حکم طلاق من و
ایوب صادر شد.
زن میانسال ادامه داد؛ هرچند قصد داشتم پس از سه بار ازدواج ناموفق با یک
مرد دیگر هرگز پای سفره عقد ننشینم اما سرنوشت مرا با مردی به نام جواد
آشنا کرد که به نظر می رسید مردی خوب و قابل اعتماد است. در مدتی که با
او مراوده داشتم به این نتیجه رسیدم که برخلاف ایوب، ازدواج با این مرد
می تواند مرا به رویاها و آرزوهایم برساند. وی نیز برای آغاز زندگی مشترک
با من لحظه شماری می کرد و همین علاقه دوجانبه سبب شد با هم ازدواج کنیم
ولی اختلافاتی که بر سر مسائل مختلف بین ما وجود داشت مانع از رسیدن به
اهداف مان شد و از جواد هم طلاق گرفتم، اما همان طور که نمی توانستم
زندگی در زیر یک سقف را در کنار جواد تحمل کنم دوری از او هم برایم
غیرممکن می نمود به همین خاطر پس از چند ماه برای دومین بار به عقد او
درآمدم ولی باز هم از وی طلاق گرفتم و پس از دومین طلاق از جواد همان
شیوه یی را در پیش گرفتم که در زندگی با ایوب تجربه کرده بودم. به این
ترتیب سومین بار با هم پای سفره عقد نشستیم و مدتی بعد هر دو مشتاق و
راضی به محضر رفتیم تا طلاق مان را به ثبت برسانیم. فهیمه در ادامه اظهاراتش گفت؛ هفتمین ازدواج من با مردی به نام ناصر بود.
این مرد هم در نگاه اول مردی مناسب و ایده آل به نظر می رسید اما زندگی
با او حقایقی را برایم آشکار کرد که تا پیش از این از آنها اطلاع نداشتم.
روحیات، تفکر، سلیقه و خلق و خوی ناصر کاملاً در تضاد با من بود و ما هیچ
نقطه مشترکی نداشتیم که بخواهیم با توسل به آن به دوام زندگی مان
بیندیشیم. به همین خاطر بار دیگر راهی دادگاه خانواده شدم، دادخواست طلاق
ارائه دادم و بعد از طی مراحل قانونی که کاملاً با آن آشنایی پیدا کرده
بودم از ناصر هم جدا شدم.. در همین ایام بود که تقدیر ازدواج هشتم را به
عنوان یک گزینه قابل تامل پیش رویم گذاشت. ایوب شوهر اولم که در این مدت
خود با زنی دیگر ازدواج کرده و او را طلاق داده بود دوباره نزد من بازگشت
و با حرف هایش مرا قانع کرد که اکنون هر دو تجربه کافی را برای داشتن یک
زندگی آرام داریم. پس از آنکه موافقتم را برای ازدواج دوباره با ایوب
اعلام کردم قرار شد مراسم عقد را خصوصی برگزار کنیم و ازدواج مان را ثبت
نکردیم اما دو ماه پیش شوهرم فوت شد و ثبت نشدن ازدواج برایم دردسر
آفرید. حقیقت امر این است که او کارمند بود و من برای گرفتن حقوقش باید
ثابت کنم همسرش بوده ام. من که دیگر قصد ندارم ازدواج کنم برای امرار
معاش به این پول نیاز دارم و خواستار صدور حکم اثبات زوجیت هستم. بنابراین گزارش قاضی دادگاه پس از شنیدن اظهارات این زن 59 ساله رسیدگی
به پرونده وی را به آینده موکول کرد