تعداد بازدید : 358026
تعداد نوشته ها : 574
تعداد نظرات : 38
reza
- اول به وفا مى وصالم درداد پر آب دو دیده و پر از آتش دل نى دولت دنیا به ستم می ارزد نه هفت هزار ساله شادى جهان هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد گویند شب آبستن و این است عجب چون غنچه ى گل قرابه پرداز شود فارغ دل آن کسى که مانند حباب با مى به کنار جوى می باید بود این مدت عمر ما چو گل ده روز است این گل ز بر همنفسى می آید پیوسته از آن روى کنم همدمی اش از چرخ به هر گونه همی دار امید گفتى که پس از سیاه رنگى نبود ایام شباب است شراب اولیتر عالم همه سر به سر رباطیست خراب خوبان جهان صید توان کرد به زر نرگس که کله دار جهان است ببین سیلاب گرفت گرد ویرانه ى عمر بیدار شو اى خواجه که خوش خوش بکشد بیدار شو اى خواجه که خوش خوش بکشد
- چون مست شدم جام جفا را سرداد خاک ره او شدم به بادم برداد نى لذت مستی اش الم می ارزد این محنت هفت روزه غم می ارزد هر پاکروى که بود تردامن شد کاو مرد ندید از چه آبستن شد نرگس به هواى مى قدح ساز شود هم در سر میخانه سرانداز شود وز غصه کناره جوى می باید بود خندان لب و تازه روى می باید بود شادى به دلم از او بسى می آید کز رنگ وی ام بوى کسى می آید وز گردش روزگار می لرز چو بید پس موى سیاه من چرا گشت سفید با سبز خطان باده ى ناب اولیتر در جاى خراب هم خراب اولیتر خوش خوش بر از ایشان بتوان خورد به زر کاو نیز چگونه سر درآورد به زر وآغاز پرى نهاد پیمانه ى عمر حمال زمانه رخت از خانه ى عمر حمال زمانه رخت از خانه ى عمر